18.03.2011

خامنه ای به قذاقی سلام کن

دیری نخواهد پایید که سرهنگ معمرالقذافی دیکتاتور لیبی از اریکۀ قدرت بزیر کشیده شده وبعید نیست که او نیز خود را همانند صدام در سوراخی مخفی کند. این سرانجام همۀ دیکتاتورهایی است که حاضر نیستند در مقابل اعتراضات مردم خویش سر تعظیم فرود آورند. بی شک سید علی خامنه ای نیز سرنوشتی جدا از قذافی یا صدام نخواهد داشت. شاید عمده ترین تفاوت فرجام خامنه ای با صدام حسین در این باشد که خامنه ای را از سوراخی به مراتب متعفن تر، گندیده ترو تنگتر از سوراخی که صدام خود را در آن مخفی کرده بود بیرون خواهند کشید و دوم اینکه خامنه ای نه توسط نیروهای خارجی و بیگانه، که بدست زنان و مردان دلیر و قهرمان ایرانی از سوراخش به بیرون کشیده شده وبه دست عدالت سپرده خواهد شد.

04.03.2011

چگونه دستگاه اداری سیاسی و سرکوب رژیم را با کمترین هزینه فلج کنیم؟


مقدمه:

تاریخ و تجربیات آن بخوبی نشان می دهد که قیامها و انقلابات ملت های تحت ستم  نه از طریق عملیات ایذایی و منفرد و قهرمانانۀ یک نفر یا گروهی اندک به ثمر رسیده اند، بلکه این مبارزات عموماً از طریق اعمال ارادۀ جمعی بنا بر خواست تغییر،  توأم با بکارگیری شیوه های ساده و عملی مبارزه که برای اکثریت اعضای آن جنبش قابل درک و اجرا هستند به پیروزی رسیده اند.

در این مقاله سعی شده است بنا و با توجه به شرایط خاص ایران شیوه و تاکتیک جدیدی از مبارزۀ مدنی مردم ایران علیه حاکمیت سرکوبگر ارائه وبه مورد بحث گذاشته شود. این شکل جدید مبارزه علیرغم سادگی و قابل اجرا بودن آن در صورت ارتقاء جنبش وحصل ارادۀ جمعی همراه با اطلاع رسانی مؤثرقادر خواهد بود  بر بسیاری ازمشکلاتی که جنبش سبز در حال حاضر با آن دست به گریبان است فائق آمده  تا آنجا که حتی  رژیم را در آستانۀ سقوط قرار دهد:

حنبش سبز از بدو پیدایش خود سعی نمود با حضور در خیابانها و شرکت در تجمعات مختلف، حاکمیت را به چالش بطلبد. رژیم نیز از سوی دیگر با اعمال حداکثر خشونت سعی نمود ابتکار عمل را از دست نداده و مخالفین را به عقب نشینی وادارد. بدین ترتیب پس از گذشت تقریباً یک سال پر فراز و نشیب جنبش به این نتیجه رسید که با حضور پرهزینۀ خیابانی نمی توان به اهداف خود رسید. اما رویدادهای برق آسای تونس و مصرکه منجر به موفقیت ضمنی معترضین در کوتاه مدت از طریق حضوریا اعتراضات مداوم و پیوسته در خیابانها شد، جنبش سبز را بار دیگر به حضور در خیابانها ترغیب کرد. باز هم مردم به خیابانها آمدند و باز هم حاکمیت با اعمال  خشونت و تحمیل هزینه به معترضین بر آن شده است که جنبش را سرکوب کند.

اما ببینیم نقطۀ قوت رژیم در سرکوب تظاهرات در چیست.

از میان عوامل متعددی که  در موفقیت نسبی رژیم در سرکوب تظاهرکنندگان نقش عمده ای دارند تا آنجا که به موضوع این مقاله مربوط می شود می توان از سبعیت و توحش مفرط رژیم که قابل قیاس با برخورد نیروهای دولتی در تونس و مصر نیست نام برد. عامل مؤثر دیگر توانائی رژیم در سازماندهی و گسیل خیابانی نیروهای رنگارنگ خود اعم از سپاه و بسیج و لباس شخصی ویگان های ویژه و غیره  می باشد. از آن گذشته رژیم با استقرار و سازماندهی نیروهای خود در خیابانها ساعت ها قبل از شروع راهپیمایی وبا به کارگیری کلیۀ امکانات لجیستیک و جابجایی و حمل و نقل نیروها بخصوص با تکیه به یگانهای موتورسوار خود، توأم با ایجاد جو رعب و وحشت،  امکان شکل گیری هستۀ اولیۀ تظاهرات را ازمعترضین سلب میکند.
 با وجود آنکه تعداد معترضین در خیابانهای ایران بیش از مصر و تونس بوده است، ولی هر بار رژیم موفق می شود ابتکارنسبی عمل را به دست گرفته وحداقل از بر گزاری تظاهرات گسترده جلوگیری کند.

چگونه می توان این برتری نسبی حاکمیت سرکوبگر را خنثی کرد؟

در نظر بگیریم:
مردم با علم به خطرات ضرب و شتم و باتوم وگاز اشک آور و دستگیری وغیره در تظاهرات شرکت می کنند، به استقبال خطر می روند و هر بار نیز بهای آنرا می پردازند
حال اگر همین مردم از طریق یک طرح هماهنگ شده و با اطلاع رسانی قبلی، به عنوان مثال هنگام برگزاری راه پیمایی آتی اینباراما تا آنجا که ممکن است با اتومبیل های خود به خیابان ها آمده و کلیۀ خیابانهای اصلی شهر را مسدود و حتی پیاده روها را نیز با اتومبیل های خود سبز کنند و سپس ماشین های خود را ترک کرده ولی همچنان در خیابانها بمانند و شبها نیز به خانه نروند، قدرت تحرک و جابجایی نیروهای سرکوب را تا حد فلج کننده ای کاهش خواهند داد. در این صورت رژیم چگونه می خواهد در حالی که دهها هزار اتومبیل بدون سرنشین خیابانهای شهر را مسدود کرده اند به جابجایی و انتقال نیروهایش و به طبع آن به سرکوب مردم بپردازد؟ حتی اگر رژیم از قبل نیروهایش را به خیابانها آورده و مستقر کرده باشد دیگر قادر به استفادۀ مؤثر از آنها نخواهد بود.

شاید بگویید که رژیم اقدام به ایجاد خسارت، شکستن شیشه ها و یا حتی به آتش کشیدن ماشینها بپردازد. ولی آیا نیروهای مزدوری که قدرت تحرکشان به حداقل رسیده، امیدی به پشتیبانی  نیروهای کمکی نداشته و حتی راه فرارشان نیز مسدود شده اصلاً جرأت به کارگیری خشونت آنهم در سطح بالا با مردمی عصبانی که بطور مستمردر خیابانها و لابلای ماشینها حضور دارند را خواهد داشت؟
 اتومبیل های بدون سرنشین را نمی توان با گاز اشک آور متفرق کرد، با تیراندازی مستقیم از پای درآورد و یا با ضربات باتوم به عقب نشینی واداشت. آنها را حتی نمی توان دستگیر کرد و به زندان برد و شکنجه کرد و یا به اعترافات دروغین واداشت!

فراموش نکنیم که با سبز و مسدود کردن پیاده روها و خیابان ها، کلیۀ نیروهای موتورسوار رژیم که تاکنون مؤثرترین برگ برندۀ حاکمیت سرکوبگر در خیابانها را تشکیل می دادند به کلی فلج خواهند شد.
چنانچه هسته های اولیۀ این راهبندان شهری بتوانند شکل بگیرند، خیل عظیم اتومبیل های دیگری که احتمالاً قصد شرکت در این راهبندان را نداشته  و یا اصلاً از آن بی اطلاع بوده اند خواهی نخواهی در پشت این راهبندانها متوقف شده و نه راه پیش خواهند داشت و نه راه پس.

 بدین ترتیب پس از چند ساعتی این راهبندانها به راهبندانهای دائمی و شبانه روزی گسترش یافته و مقابله با آن برای رژیم بیش ازپیش مشکل  خواهد شد. پس از چندی کلیۀ سازمان های اداری و مراکز سیاسی رژیم در از این طریق به محاصرۀ مردم در خواهند آمد. دستگاه سیاسی اداری و سرکوب رژیم در کلیت خود و البته زندگی مردم نیزناخواسته مختل خواهد شد. چه اعتصاب در دستور کار جنبش سبز قرار گرفته باشد چه نباشد، این امر موجب خواهد شد که بخش کثیری از شاغلین نتوانند بر سر کار خود حاضر شوند و دیگران نیز به همین دلیل از ادامۀ کار کردن خودداری کنند.

سبز کردن دائمی خیابانها و پیاده روها با اتومبیل هایمان در حقیقت همان شکل مدرن و کم خطر، ولی بمراتب مؤثرتر بست نشینی و تجمع میدان "التحریر" است.

ارادۀ جمعی و تمایل به بست نشینی در خیابانها از همان ابتدای شکل گیری جنبش سبزدر سال 88  وجود داشته و تاکنون به انحاء مختلف نیز ابراز شده است. اما با توجه به ترس بی حد و حصر رژیم از ماندن مردم در خیابانها وبا توجه به واکنش و امکان اعمال حداکثر خشونت از سوی رژیم، به نظر نمی رسد که جنبش سبز قادر باشد حد اقل در آیندۀ نزدیک با دست خالی  تجمعات شبانه روزی از نوع میدان "التحریر"  را در خیابانهای تهران برگزار کند. در صورت تجمع و بست نشینی معترضین به شیوۀ میدان التحریر رژیم لحظه ای در گسیل قشون آدمکش خود علیه آنها درنگ نخواهد کرد و بست نشینان را قبل از فرا رسیدن شب با خشونت تمام متفرق خواهد کرد.

 اما در صورتی که ماشین سرکوب رژیم از طریق اختلال در قدرت جابجایی و تحرک نیروهایش زمینگیر شود، می توان با هزینۀ کمتر و با خیال راحتتری اقدام به تجمعات شبانه روزی و مداوم در سطح شهر نمود. اجرای این طرح اما در وحلۀ اول منوط به فائق آمدن به مشکلات و نارسائی هائی است که گذر از آنها البته کار ساده ای نیست.  

بایستی بر این واقعیت واقف بود که مشکلترین بخش این طرح همانا تشکیل هسته های اولیۀ راهبندان است. آنجا که هر کس از خودش می پرسد: اگر من ماشینم را همین الآن وسط چهارراه متوقف  و آنر ترک کنم، آیا دیگران نیز به من خواهند پیوست؟ آیا تنها نخواهم ماند؟ اصلاً آیا دیگران نیز به همین منظور به اینجا آمده اند؟ اینجاست که قدرت ارادۀ جمعی و اطلاع رسانی گستردۀ قبلی نقش تعیین کنندۀ خود را نشان می دهند. 

 اگر در نظر بگیریم که مردم عملاً در همین راهپیمایی دهم اسفند بدون برنامه و هماهنگی قبلی با ایجاد راهبندان ابتکاری و ضربتی در اتوبان و خیابانهای تهران عرصه را به نیروهای رژیم تنگ نمودند و از تحرک قوای سرکوب تا حدی جلوگیری کردند و با توجه به تجربیاتی که تاکنون در این زمینه کسب نموده اند، چرا امکان عملی شدن و بسط دادن این شیوۀ ابتکاری وجود نداشته باشد؟ مگر در آغاز جنبش سبز بکارگیری وسیع و مؤثر امکانات  دنیای مجازی مانند فیس بوک و توئیترو یوتیوب با سرعت حلزونی اینترنت قبلاً در جای دیگری و توسط دیگران آزموده شده و موفقیت آن تضمین شده بود؟

بیاییم با تجربیاتی که تاکنون کسب کرده ایم و نظر به اینکه به دفعات با دست خالی به خیابانها آمدیم و هر بار باتوم و اشک آور و تیر و ناسزا خوردیم، اینبار از این طریق همچنان مسالمت آمیز و مدنی پیاده روها و سنگفرش های خیابان هایمان را سبز و فتح کنیم و دیگر ترک نکنیم.
و رژیم را به آستانۀ سقوط بکشانیم.